قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

می‌گفت: "روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود."
گفتند: "کجا؟"
گفت: "در طوس."
به خاک که سپردندش، آن جا شده بود قطعه‌ای از بهشت.
فرشته ها می‌آمدند ، می‌رفتند.

* به نقل از کتاب " آفتاب هشتمین " اثر "لیلا شمس"

آیاتی از قرآن کریم

یک جرعه شعر

کتابهایی که خوانده‌ام

فیلم‌هایی که دیده‌ام

عکس‌هایی که گرفته‌ام

Instagram

طبقه بندی موضوعی

شناخت خویش تن

سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۸۹، ۰۹:۳۳ ق.ظ
سلام

دیروز کتاب سرو شبهای سرخ رو خوندم.

در مورد زندگی یه انسان ه که خویش تن خودش رو شناخت.

واقعا شهادت یک دستمزده.


اینکه واقعا انسان بفهمه کجای وجودش 20 هست
و کجاش 0
دیگه کار تمومه
دیگه چیز ه زیادی لازم نداره!!!


قسمتی از کتاب:

شنید:"بس که مرده این حاجی.ببینم تا حالا اسم "یدالله کلهر" رو شنیدی؟....این حاجی همون یدالله کلهره، نمره اش بیسته.چندتا بیست.اخلاقش بیست،دل و جرأتش بیست،والیبالش بیست،هیکل و زور بازوش بیست ، هوش دقتش بیست..."

گفت:"شماها چندین؟"

شنید: "صفر! که با حاجی میشیم دویست!"


یا علی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۴/۲۲
سیدخلیل

نظرات  (۳)

سید تو که بیستی ما رو برا صفرت بر می داری
متنی که از کتاب نوشته بودین چه قشنگ بود
کاش اطلاعات بیشتری یا عکسی از کتاب رو هم میذاشتین
نقطه
واقعا زیبا بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی