قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

می‌گفت: "روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود."
گفتند: "کجا؟"
گفت: "در طوس."
به خاک که سپردندش، آن جا شده بود قطعه‌ای از بهشت.
فرشته ها می‌آمدند ، می‌رفتند.

* به نقل از کتاب " آفتاب هشتمین " اثر "لیلا شمس"

آیاتی از قرآن کریم

یک جرعه شعر

کتابهایی که خوانده‌ام

فیلم‌هایی که دیده‌ام

عکس‌هایی که گرفته‌ام

Instagram

طبقه بندی موضوعی

دوش می آمد و رخساره … نگویم بهتر!

چهارشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۱، ۰۷:۲۸ ب.ظ
درد ِسر ، بین ِگذر ، چند نفر، یک مادر...

شده هر قافیه ام یک غزل درد آور



ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری

امنیت نیست ، از این کوچه سری(ع) تر بگذر



دیشب از داغ شما فال گرفتم ، آمد :

دوش می آمد و رخساره … نگویم بهتر!



من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم

نا خود آگاه به یاد تو می افتم مادر



چه شده ؟! قافیه ها باز به جوش آمده اند:

دم در، فضه خبر! مادر و در، محسن پر...



شاعر: کاظم بهمنی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۰۱/۱۶
سیدخلیل

نظرات  (۱)

ایول... عالی بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی